پاسخی به تهمت های بی اساس در مورد هواپیمای خصوصی
سالها پیش وقتی با وجود اینکه اقامت امریکام حاضر بود، با اصرار سعی داشتم که پاسپورت ایرانیم را حفظ کنم. با اینکه در اروپا آن زمان برای ورود به هر کشوری میبایست اخذ ویزا میشد و میبایست مجدداً به آمریکا برمیگشتم و ویزا میگرفتم و برای شخصی مثل من که دائم برای امرار معاش در سفر بودم کاری بود جانفرسا، ولی این مشکل را به جان میخریدم. تا اینکه زمان تمدید پاسپورت رسید و در سفارت الجزایر، دفتر حفظ مانفه جمهوری اسلامی در شهر واشنگتن، با مردی مشمئز کننده و البسهای کثیف و چروک و بیسواد که کاردار ایران بود روبرو شدم و ایشان به من گفتند که "وزارت امور خارجه از دادن پاسپورت به شما معذور است، چون شما خواننده هستید" در چند روز اخیر با خواندن کامنتهأی بعضی از ایرانیان در زیر پست تبریکم به ورزشکاران سرزمینم، متوجه شدم امثال آن حزباللهی بی مطالعه و بیسواد کم هم نیستند. متأسفانه این بیسوادی و خامی در بین جوانان شیوع پیدا کرده که این حق را به خود میدهند که به هموطنشان حتا حق تبریک گفتن را ندهد.
همیشه عاشق این بودم که برای توده مردم و همه اقشار جامعه بخوانم و مختص به یک گره بخصوصی نباشم، به همین دلیل در زمانی که سلیست کر ملی بودم پیشنهاد وزیر فرهنگ آن زمان ایران را ردّ کردم در صورتی که حاضر بودند من را برای پرورش در خواندن اپرا به خرج وزارت فرهنگ به ایتالیا اعزام کنند. ولی نه تنها عشقم به موسیقی پاپ، بلکه عشقم به همه مردم بود که جلودرام شد. تنها در این چند روز به این قضیه فکر کردم که لا اقل اگر خواننده گروهی کوچک مجذوب اپرا میبودم، شاید اینقدر سواد و مطالعه داشتند که اولا هرگز به هنرمندی که ۴۰ سال برایشان میخواند بیاحترامی نکنند و دوم اینکه با هر دروغ و شایعهای که از طرف یا دستگاه کثیف جمهوری اسلامی است یا حریفان حسود و بیکار پخش میشود وغعی نگذارند.
در عرض سالهای گذشته بارها مورد هجوم و حمله قرار گرفتم برای آهنگی که از صمیم قلب اجرا کردم، از طرفی خوشحالم که این قضیه تنها دستاویز دشمنان و بدخواهانم است، که خود نشان از سادهگی و روراستی من با دوستان هوادارام است. با شایعاتی که جدیداً در اینترنت به گردش درآمده تصمیم گرفتم جواب و توضیحی کامل به این شایعات بدهم. من یک خوانده هستم که سی و اندی سال است که در تبعید به سر میبرم در طول این سالهای دلتنگی و اوارهگی پدر، مادر و تنها برادرم را از دست دادهام و تا به امروز حتی نتوانستم بغضم را بر سر مزار عزیزانم خالی کنم، سالهای سخت و کمرشکنی را در غربت پشت سر نهادم، تنها دلخوشی من سهم کوچکی است از آزادی که متأسفانه در خارج از وطنم نصیبم شده، و حاضر نیستم آن را به هیچ وجهی از دست بدهم. و این اجازه را به هیچ کسی نمیدهم که برایم تصمیم گیری کند که کجا چه آهنگی را بخوانم یا چگونه کنسرتهایم را اجرا کنم. هرگز هم به مردم نه دروغ گفتهام و نه حاضر هستم با صحنه سازیها و بازیهای سیاسی آنها را به بیراهه بکشانم. آهنگ خلیج فارس را زمانی خواندم که هیچ کس به آن فکر هم نمیکرد هرگز هم انتظار تشویق از کسی نداشتم ولی باور نمیکردم که بابت اجرای این آهنگ زیبا و وطن دوستانه مهر وطن فروش به من زده شود.
من این آهنگ را در کشور آمارت اجرا نمیکنم به دو دلیل ۱- فکر میکنم من با اجرای این آهنگ کار خود را انجام دادهام ولی حفظ مرز و بوم مملکتم در دست حکومت و سیستمدارن کشورم است و اگر در این روزهای قحط الرجال حکومتی نالایق کشورم را به تاراج برده و بیشتر به فکر مرز و بوم کشور فلسطین است تا کشور خودمان، جوابگوی این بی لیاقتی من خواننده نیستم ۲- میتوانستم یک بار این آهنگ را اجرا کنم و کشور آمارت هیچ کاری با من نداشت (دستگیری خوانندهای دیگر هم شایعهای بیش نیست) فقط دیگر به من به ویزای کار برای برگزاری کنسرت نمیداد. از نظر مالی هم حذف یک یا دو کنسرت ضرر چندانی به من و درامدم نمیزند. ولی معتقدم حضور من و همه هنرمندان خارج از کشور در اطراف ایران به مراتب مهمتر و کارسازتر از نبودمان است. من ترجیح میدهم که هرچه بیشتر در کشورهای همسایه ایران حضور داشته باشم تا با مردم داخل کشورم در تماس باشم، و با هر بار حضورم سیلی محکمی به حکومت جهل و تارجگر جمهوری اسلامی بزنم. هموطنانم از ایران طعم رفتن به یک مجلس جشن و سرور در نهایت آزادی را حس کنند، اگر کسی بخواهد با حجاب به صدای من گوش میکند اگر کسی دوست داشته باشد میتواند با لباس شب به کنسرت بیاید، اگر کسی مایل باشد مشروب بخورد اگر کسی بخواهد اصلا روزه بگیرد، اگر کسی بخواهد برقصد و آن دیگری بنشیند و از شبش لذت ببرد، و نهایتان بعد از کنسرت نیروهای امنیتی و نهی از منکر و امر به معروف، بیرون درب سالن در انتظار دستگیر کردن مردم نباشند. این اعتقاد من است و تا به امروز به آن پای بند بودهام و به قول معروف پی بسیاری از مسائل را هم به تن مالیده ام.
جای دارد از همکاران مهربانم هم در اینجا تشکر کنم که بسیاری از آنها از این مساله به نفع خود نهایت استفاده را کردند ، بعضی که در همان شهرهای اطراف لوس آنجلس هم برای کنسرت دعوت نمیشوند به ناگهان آرق وطن پرستیشان عود کرد و اعلام کردند که در دوبی حاضر به اجرای کنسرت نیستند، تلویزیونهایی که بازار تبلیغاتشان در دوبی کساد بود هم وطن پرست شدند مهم نبود که خودشان از خاک تا باد ایران را پشت صفحهٔ تلویزیون به فروش میگذارند، برنامه گذاری که پول خواننده را میخورد و سال بعد با ایشان کار نمیشد هم وطن پرست شد و ناگهان یاد خلیج فارس افتاد و وطن فروشیه ما، خلاصه هر کس و ناکسی در این چند ساله از این قضیه به نفع خود استفاده کرد.
اما من همیشه به هوش و ذکاوت مردم کشورم اعتقاد داشتم و دارم. فقط گاهی متعجب میشوم از دوستانی که این روزها آنقدر باسواد هستند که لاقل از کامپیتر استفاده میکنند و به راحتی میتوانند اطلاعات صحیح را پیدا کنند و دستیابی به حقایق، برایشان کار چندان مشکلی نمیباشد. چند روز پیش عکسی از من و همسرم مهشید به اتفاق یکی از دوستانم و خانواده ایشان که در جت خصوصی که ایشان اجاره کرده بودند گرفته شده بود (البته این عکس متعلق به ۵ یا ۶ سال پیش است) به روی اینترنت به گردش در آمد با زیرنویسی کاملا دروغ و اعدادی نجومی. و باز هم افرادی بدون اینکه لاقل تحقیقی مختصر انجام دهند، یادشان افتاد که وطن پرست هستند و راه نشان دادن وطن پرستیشان هم که بد دهنی است، واقعا وای به حال ما ملت که جوانان اشنا به اینترنتمان هم میتواند تا این حد بی مطالعه باشند. کسی هم که این مقاله را نوشته حتا سعی نکرده که دروغی بگوید که لاقل با ابعاد و شکل عکس جوره در بیاید، هواپیمای ا ۳۸۰ یک هواپیمای ۶۰۰ نفره است که با این هواپیمای اجارهای که حتا نمیشود در آن درست ایستاد بسیار متفاوت است و این مساله را در عکس، حتا به چشم میشود دید. آقایان و خانمهای وطن پرست چیزی به اسم گوگل وجود دارد که میتوانید از آن اطلاعات کسب کنید، یا کامپیوتر فقط برای فحش پراکنی و خالی کردن عقدههای سر باز نکرده به کارتان میاید! بعد میرسیم به قیمت که در این مقاله سراسر کذب ۱۵ میارد دلار ذکر شده که هیچ ربطی به قیمت اصلی این هواپیما که خود بنده در گوگل پیدا کردم و ۳۲۰ میلیون دلار است، ندارد.در ضمن عقل هم خوب چیزی است و با کمی فکر به این نتیجه نمیرسید که نگهداری چنین هواپیمأی چه مخارج کمرشکنی دارد؟ این مخارج فقط از دست ناوگانهای هوایی بر میاید، نه یک شخصی چون من. به هر صورت دوستان عزیزم هیچ شیخی به بنده، هواپیما کادو نداده است و اصلا وقتی میتوانند با ندادن ویزا جلوی ورود و کار بنده را بگیرند مگر دیوانه هستند که من را راه بدهند و بعد باج بدهند که آهنگی را نخوانم؟ واقعا عقل را خداوند به ما هدیه کرده که گاهی هم از آن استفاده کنیم!
نه عزیزان بنده نه تنها هواپیمای خصوصی ندارم بلکه حتا توان کرایه آن را هم برای یک بار ندارم. این یک بار هم دعوت دوستم بودم. زندگی من همیشه چون دفتری باز بوده در برابر هموطنانم. زندگی من همانی است شما دوستان در برنامه بیبیسی دیدید، و بعد از ۴۰ سال کار هنری و سالها کار خودم و همسرم شاید موفق شویم که دوران بازنشستگی راحتی برای خود فراهم کنیم. ولی دلم میسوزد که مردم ما حق داشتن هواپیمای خصوصی، ویلاهای افسانهای، شوپینگ سنترهای قول آسا را حق سیاستمدران دزد و دروغگو و پیشانی سیاه شده با ته استکان و مهر نماز قلابی و آقاازادههایشان میدانند ولی یک هنرمند حتما باید از راه وطن فروشی صاحب مختصر زندگی شود. آیا همه هنرمندانمان باید در فقر و بیکسی از این دنیا بروند تا وطن پرستیشان را ثابت کنند و دل وطنپرستان دو آتشه و صدالبته پشت کامپیوتر نشین خنک شود؟ همیشه میگویند سطح فرهنگ یک مملکت ارتباطی مستقیم با سطح زندگی هنرمندان آن مملکت دارد، وقتی هنرمندان یک کشور غنی زندگی میکنند این مفهوم را میدهد که مردم آن کشور به هنر احترام میگذارند و چنین مردمی که به این درجه از شعور فرهنگی رسیده آند، حتما خواهان حکومتی دمکرات خواهند بود و دیکتاتوری، آن هم از نوع قرون وسطای و کثیف جمهوری اسلامی جای در کشورشان نخواهد داشت.
من به وطنپرستان کامپیوتر نشین پیشنهاد میکنم که همگی این لطف را به خلیج فارس بکنند و از جیب مبارک یک بلیط به دوبی تهیه فرمایند و در میدان جمال عبدالناصر دوبی، آهنگ خلیج فارس را بخوانند یا در همان ایران جلوی یک قرارگاه سپاه پاسداران جمع شوند و آهنگهای "شکفته چون گل سرخ، بشکن، هلا، بانوی خاوری، درخت، تصمیم، سیاه پوشا ........" و دهها آهنگ سیاسی اجتماعی که من اجرا کردم را گروهی اجرا کنند، این کار فشاری هم به جیب مبارکشان وارد نمیکند که هیچ، کمی از وطنپرستی قلمبه شدهشان را در راه صحیحی استفاده میکنند.
از تمام دوستانی که در این مدت با نوشتن کامنتهای منطقی، سعی در ثبوت حقیقت داشتند، بینهایت سپاسگزارم. عزیزان من تلاشم را کردهام ولی در بعضی موارد نرود میخ آهنین بر سنگ. بگذارید اولین قدم آزادی را برداریم که همانا احترام به عقاید یکدیگر است. و اجازه ندهیم هر کسی با اعتقادات و دلبستگیهامان به راحتی بازی کند. و اجازه ندهیم، به قول شاملوی بزرگ "هر گاو گند چاله دهانی آتشفشان خشم" شود.
خارج از این موضوع دلم میخواهد به یک سوال که چندین بار دوستانم پرسیده اند پاسخ دهم. در مورد نگارش پیامها، که سعی میکنیم هم به فارسی و هم به فینگیلیش نوشته شود. دوستان عزیزم ما جوانانی ایرانی داریم در اقصی نقاط جهان و کشورهای مختلف که با اینکه فارسی صحبت میکنند قادر به خواندن و نوشتن فارسی نیستند و تنها راهی که این عزیزان هم قادر به خواندن پیامها باشند استفاده از فینگیلیش است، مگر اینکه بعضی از ایرانیان به همان راحتی که حق ایرانی بودن را از من میگیرند، از این عزیزان هم به دلیل نداشتن موقعیت یادگیری کامل فارسی هم این حقوق را بگیرند.
در نهایت امیدوارم به همان صورتی که دروغ و تهمت پخش میشود، حقایق هم به گردش در آید.
ابی